منبــــــــــــر

حجت الاسلام سیـــد محمــــد انجـــوی نـژاد

منبــــــــــــر

حجت الاسلام سیـــد محمــــد انجـــوی نـژاد

دوشنبه, ۲ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۱:۱۴ ب.ظ

فرهنگ روابط اجتماعی در اسلام ( وعظ [1] )

یعنی زمانی می شود وعظ که :
1. نیت ات خیرخواهی برای شخص مقابل باشد.
2. صحبت ها به نفع او باشد.
3. طوری گفته شود که او را به هم نریزد و مایه ی آرامشش شود.
اگر به گونه ای بیان شود که موجب آرامش نشود، وعظ نیست.

انواع وعظ در قرآن کریم:
+ وعظ به معنای خیرخواهی و یادآوری پیامدها. آگاه کردن شخص از اینکه نتیجه و عاقبت این کار، این است.
+ سفارش به بندگی.
+ دوری از گناهان.
+ سفارش به ناتوانی و بی وفایی و بی ارزشی دنیا.
+ سفارش به حقیقت داشتن قیامت و برزخ و آخرت.

در قرآن، نُصح به معنای نصیحت کردن هم به کار رفته است. نُصح در مقابل کلمه ی غش. [ غش به معنی فریبکاری در صحبت، در رفتار و در معامله ] نصح یعنی سالم بودن یک رفتار.
عبرت و ذکر هم در قرآن کریم آمده که تقریبا مترادف با این مفهوم است.

در قرآن و روایات برای وعظ ارکانی قائل شده اند.
 + رکن اول وعظ، واعظین هستند. قرآن چند مورد را تحت عنوان واعظ اشاره می کند.

 اول - همه ی انسان ها بالقوه واعظ هستند. هر انسانی می تواند برای تو واعظ باشد؛ یکی با قدرت وعظ بالاتر، یکی پایین تر. در ارتباطت با افراد سعی کن یکی از دلایل ارتباطت این باشد که درس بگیری.
وعظ ممکن است با کلام باشد، یا با رفتار یا نوشتار.

دوم - قرآن کریم آسمان ها و زمین، یعنی طبیعت و مخلوقات را واعظ می داند.
سعدی در این زمینه می گوید: برگ درختان سبز در نظر هوشیار / هر ورقش دفتری‌ست معرفت کردگار
اشاره به همان آیه شریفه که می فرماید در زمین و آسمان برای شما واعظ قرار دادیم.

سوم - اتفاقات.
دو مدل هستند : اتفاقات بد که اسمش را بلا می گذاریم و اتفاقات خوب که آن را خیر می نامیم. هم در بلا وعظ است، هم در خیر. هر کدام این ها یک پیام دارد.

چهارم - در درون شما دو نفس قرار دادیم : نفس لوّامه و نفس مطمئنه.
این دو دائما شما را وعظ می کنند. هر اتفاقی بیفتد، این دو نفس یقه ی شما را می گیرند و نمی گذارند به سادگی رد شوید.

اما اگر واعظ، انسان باشد، دو مدل است : واعظ غیر عامل و واعظ عامل.
واعظ غیر عامل کسی است که ممکن است خودش مشکل داشته باشد و عمل نکند.
می گوید من به خلافش کاری ندارم و فقط علم اش را می گیرم. و روایت است که اطلبوا العلم ولو بالصین؛ دنبال علم باشید، حتی اگر در بلاد کفر باشد.
لقمان را گفتند ادب از که آموختی، گفت از بی ادبان. یعنی از واعظان بی عمل!
انسان می تواند برود در زندان پای صحبت مجرمین درجه یک ِ همه ی پل ها را پشت سر خراب کرده، بنشیند و از او وعظ بگیرد.

و اما اگر واعظ عامل باشد، دو اثر بر تو دارد :
1. اثر وعظی - پیام گرفتن از وعظ.
2. اثر وضعی - اگر واعظ عامل باشد، نفَس اش هم بر روی تو اثر می گذارد. اثر وعظی اش به ضمیر خودآگاه تو می رسد، یعنی مغزت تحلیل می کند و اثر وضعی اش به ضمیر ناخودآگاه تو می رسد.
پس خیلی عالی است اگر انسان بتواند واعظ عامل گیر بیاورد، اگر هم نشد واعظ غیر عامل.
مراقب باشیم شیطان ما را نپیچاند. ما بسیاری از مطالب درجه یک‌مان را از کسانی داریم می گیریم که در جهنم اند!

مثلا یک عالم مغرض ِ 100 درصد ضد شیعی و حتی ضد اسلامی، یک جایی حرف خوبی زده است و همه دارند استفاده می کنند.
واعظ غیر عاملی که به جهنم می رود، ممکن است پلی باشد برای بهشت رفتن تو. مواظب باشید در کید شیطان نیفتید. شما چه کار دارید چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند! الان وعظ را بگیر.

وقتی می گوییم واعظ عامل، توقعت این نباشد کسی از عرفان و سلوک بگوید که مراتب سلوک را طی کرده باشد و عرش را درک کرده باشد و بیاید برای شما بگوید! یک بحث در مسائل دنیایی است؛ واعظ عامل خیلی وقت ها آدم های با تجربه ای هستند که این مسائل را چشیده اند. ممکن است یک سالک نتواند در مسائل خانواده شما را راهنمایی کند، اما یک مشاور حرفه ای می تواند.
مگر قرار است وعظ تو را فقط به بهشت ببرد؟ خیلی وقت ها وعظ برای داشتن یک دنیای آباد است.

موارد مؤثر در وعظ :

+ واقعا خیرخواه باشد.
یک جا خیر طرف مقابل را می خواهی، اما طوری به او می گویی که احساس می کند مورد توهین واقع شده است. ولی بخاطر اخلاص ات، خیرخواهی تو در قلب او درک می شود.

اگر در وعظ اخلاص داشته باشی، از وعظ خسته هم نمی شوی. چون معتقدی وعظ می کنی که خدا مزد بدهد. برخی منتظرند بلافاصله تاثیر وعظشان را ببینند. یک قسمتش این جریان است، یک قسمتش هم مزد خداست.

+ سخن ورزی :
اگر وعظ کلامی است، باید بتوانی خوب مطلب را باز کنی که بیانت شخص را بگیرد و بتوانی محاصره اش کنی. وگرنه وعظی که رد بشوی و چندین سوال دیگر در ذهن او ایجاد کند، وعظ کامل نیست و اثر ندارد.

+ زبان شناسی مخاطب :
سوره ابراهیم - آیه 4 :
و ما هیچ پیامبرى را جز به زبان قومش نفرستادیم تا [حقایق را] براى آنان بیان کند.
وقتی پیامبر (ص) صحبت می کرد، عرب های بی سواد بدوی هم ارتباط برقرار می کردند.

امام صادق (ع) - بحارالانوار، جلد 1، صفحه 85 :
اِنّا مَعاشر الانبیاء اُمِرنا اَن نُکلِّمَ الناسَ علی قَدر عُقُولِهم.

به اندازه ی عقلشان صحبت کنید. اگر جمعی هستند که در پله ی دو ایمان هستند، به اندازه ی پله ی 2 با آن ها صحبت کنید، و اگر در پله 10 هستند، به همان اندازه. ممکن است زیر خط ایمان باشند، باید به اندازه ی زیر خط ایمان صحبت کنی.

+ اولویت شناسی
باید اهم فی الاهم کرد.

+ دوری از پیچیدگی و ابهام و کنایه

ابهام و پیچیدگی، زدگی ایجاد می کند. در وعظ حق نداری علمت را به شنونده غالب کنی، باید خیرخواهش باشی.
و پرهیز از کنایه. رُک صحبت کنید. بدترین روش تربیتی، کنایه است. برخی تصور می کنند کنایه زدن نشانه ی ادب است! هیچ لزومی ندارد شما اینگونه کسی را هدایت کنید! اصل حرفتان را صاف بزنید.

+ توصیف ماجرایی که دیده اید.
اگر کار خطایی از کسی دیدید، به او اَنگ نزنید، توصیفش کنید.
مثلا اتاقش را خوب مرتب نکرده، به او نگویید شلخته! شلخته یعنی یک زندگی بدون نظم. برایش توصیف کنید : جوراب جایش کنار لیوان نیست، این لباس جایش روی در نیست. همین کاری را که کرده به او بگویید. رویش صفت نگذارید.
یا مثلا چشمش در یک لحظه ناپاک بوده. حق نداری به او انگ بچسبانی. فقط یک بار و در یک لحظه این کار را از او دیده ای.

شیخ عباس قمی در منتهی الآمال، جلد 1 داستانی نقل می کند :
جوان گستاخی نزد پیامبر (ص) آمد و در برابر اصحاب به پیامبر گفت آمده ام اجازه بگیرم برای زنا !!
پیامبر فرمود اگر جوانی مثل تو با همین شرایط الان تو باشد، تو اجازه می دهی با نوامیس خودت چنین کاری کند؟ [ پیامبر بلافاصله عمل او را برای خودش توصیف کردند ] عرض کرد نه. پیامبر او را نشاندند و دست روی سینه اش گذاشتند و فرمودند : بسم الله الرحمن الرحیم. اللهم اغفر ذنبه و طَهِّر قلبه و حصِّن فرجه. خداوندا گناهش را ببخش و قلبش را پاک بگردان و عفتش را قوی کن.
جوان توبه کرد و مدتی بعد ازدواج کرد و در جنگ بعدی هم به درجه شهادت نائل آمد.

وعظ یعنی این.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۰۲