منبــــــــــــر

حجت الاسلام سیـــد محمــــد انجـــوی نـژاد

منبــــــــــــر

حجت الاسلام سیـــد محمــــد انجـــوی نـژاد

شنبه, ۳۱ فروردين ۱۳۹۲، ۰۵:۰۲ ب.ظ

عقل در زندگی ( عقل و عشق [4] )

انسانی که عاشق باشد به همه ی جهان عاشق است به دلیل اینکه خدا را در همه جا می بیند ؛ چشم دیدن خداوند در همه جا چشم دل ، بصیرت این است که انسان بتواند خدا را در همه جا ببیند . منظور از علم و خرد آن علم و خرد حسابگرانه است که اجازه نمی دهد ما عاشقانه به خدا نگاه کنیم . اشاره دارد به آنکس که معامله ی عشق خدا را برگزید . برخی از اوقات بعضی از علوم بت هایی هستند که مانع می شوند ما به خدا برسیم .

منزل حیرت :

مولوی در خیلی از ابیات خود آدمی را که سبب همه ی علت ها و سبب همه ی معلول ها را بداند نهی می کند و از نظر مولوی انسان سبب دان انسانی است که به وادی عشق نخواهد رسید .

سبب دانی یعنی اینکه انسان برای هر کار عبادی که بخواهد انجام دهد بدنبال علت آن برود؛ طبیعتا ما یکسری از کارهامون در عبادت تعبدی است یعنی تا آخر دنیا هم دلیل های ان ها کشف نمی شود ، این یکی از مشکلاتی است که در سبب دانی پیش می آید ، مشکل دوم فرصتی است که ما می گردیم برای پیدا کردن سبب ها و این فرصت از عمر ما کاسته می شود .

مولوی میگوید چون ما به خداوند متعال اطمینان کامل داریم دیگر علتی ندارد که به دنبال سبب دانی برویم .

مشکل سوم در سبب دانی که بسیاری از عرفا می گویند این است که اصلا فلسفه ی خلقت انسان رسیدن به وادی حیرت است . در عظمت خدا ما باید گیج شویم .

در زیارت امین الله واله بودن را شرط زیارت مقبول می داند ؛ کسانی هستند که در مسیر تو حیران هستند .

خداوند باید خیلی غیر قابل شناخت باشد تا خدا باشد ؛ اگر در حد شناخت ما بود که مانند یک انسان عادی بود . وقتی در عظمت خداوند گم می شویم این خودش یک مقام است که عبد احساس بندگی می کند و عرفای ما سبب دانی را رد می کنند .

مقام فقر و غنا :

ایها الناس شما کسانی هستید که فقیر خداوند هستید معنای غنا در این جا یعنی اینکه چون فقط فقیر خداوند هستم فقیر هیچ کس دیگر نیستم و در برابر دیگران غنی و بی نیاز می باشم .

جمله ی آخر در منطق الطیر : من آینه ام هرکس درون من نگاه کند به خویش نگاه کرده است . در حقیقت همان خودشناسی که می گوییم مقدمه خدا شناسی است همین جمله است .

ما معمولا عاشق را یک کلمه می دانیم که به همه می گوییم ؛ کسی در مسیر علم است و به چیزی اهمیت نمی دهد می گوییم عاشق است ، آدمی که برای رسیدن به جنس مخالف تلاش می کند می گوییم عاشق است ، آدمی که در مسیر خدا تلاش می کند می گوییم عاشق است و ...

در عشق آرمانی و عشق گیرنده و عشق دهنده که در جلسات قبل خدمتتان عرض کردم 3 مدل عشق را معرفی کردیم ، ارتباطات مادی و معنوی اینها خیلی مهم است و در زندگی امروز ما خیلی بکار می آید که اینها را با هم بررسی می کنیم .

+ تلاقی عشق آرمانی و عشق گیرنده :

در مادیات : آدمی است که عشقش آرمان هایش می باشد با فردی که عشق گیرنده دارد یعنی در عشقش به او باید سرویس داد ازدواج کرده است ، اینها تا ندتی با هم راه می آیند و چون جفتشان آرمانی نیستند اختلاف طبقانی پیش می آید و درگیر می شوند .

در معنویات : خداوند یک عاشق مطلقا دهنده ست ، ارتباط فرد دارای عشق آرمانی با خداوند یک جاهایی مشکل پیدا می کند چون دنیا محل رسیدن به ایده ال ها و آرمان ها نیست و دچار سوء تفاهم با خداوند می شوند ؛ خدایا چرا فقر ؟ چرا درد ؟ چرا بیمارستان و .. ؟ یعنی آرمان گرایی و عدالت جویی با هم قابل جمع نیستند . فرد آرمان گرا با عدالت خداوند نمی تواند خود را تطبیق دهد . چرا ؟ چون در کلمه عدالت کلمه بسیار مهم مصلحت نهفته است .

معمولا هنرمندان دارای عشق آرمانی هستند در معنویات .

افلاطون یک فرد دارای عشق آرمانی بود و مسئله ی شهر خورشید را که مطرح کرد همین موضوع را می رساند ، یعنی خداوند دنیا را خوب خلق نکرده است و نقص دارد و من شهری را رسم میکنم با این خصوصیات ؛ که شهر خورشید را مطرح کرد بدون نقص .

آرمان ها آرزوهای ما هستند که اتفاق نمی افتند . در آرمان ها بسیاری از مصلحت ها نادیده گرفته می شود .

اگر انسان احساس استغنا کنند طغیان می کنند .

+ تلاقی عشق دهنده و عشق گیرنده :

در مادیات : فردی فقط لذت را در این می بیند که به دیگران لذت ببخشد و دیگری عشقش در این است که فقط لذت بگیرد ؛ عشق دهنده فقط ایثار می کندو توقعی هم ندارد اما عشق گیرنده ایثار می بیند و توقع هم دارد برا ایثارهای دیگر . آیا این زوج زوج خوبی خواهند شد ؟

کسانی که عشق دهنده دارند ، اینها چون توقع شان صفر است فکر می کنند بقیه خلقت هم باید توقع شان صفر باشد .

در معنویات : خداوند یا عاشق مطلقا دهنده است ، آدمی هم صد در صد عشق دهنده دارد – مانند حر – این مشکل را دارند که ممکن است در دام عرفان های صوفی گرایانه ی بی تکلیف می افتند . می گویند چون من توقع م صفر است پس خداوند هم توقع ش باید صفر باشد بدینگونه که من نماز می خوانم ، دعا می خوانم ، به مردم رسیدگی می کنم و ... اما اگر باب جهاد باز شد من توقع ندارم بروم جهاد کنم . من می خواهم عشق ورزی کنم .

+ تلاقی عشق های آرمانی با هم ، عشق های گیرنده با هم ، عشق های دهنده هم با هم :

کمترین میزان مشکلات در اینجا ایجاد می شود .

در مادیات : مثلا دو فرد که عشق دهنده دارند به این درجه می رسند که فقط لذت ببخشند به همدیگر و می گویند هرچه سرویس بدهم سرویس میگیرم .

در معنویات : به خداوند هم که می رسند معامله می کنند . نماز می خونم باید ببری بهشت !

عظمت خداوند :

خیلی خوب است که من و شما در آیات قرآن دقت کنیم در آنهایی که اشاره می کند ما موظفیم آیات قرآن را بررسی کنیم .

نمونه : فاصله زمین تا خورشید 8 دقیقه نوری است ؛ یعنی نوری که از خورشید ما می بینیم مال 8 دقیقه پیش خورشید است . ما کمی از منظومه شمسی که دور می شویم به ستاره هایی می رسیم که فاصله انها تا ما مثلا 4 میلیون سال نوری است . ستاره شناسان ما در دنیا ستاره ای می بینند که یک میلیارد سال نوری فاصله دارد .

خیلی عجیب است که ما فکر کنیم اینها خیلی ساده هستند . عظمت خدا انقدر بالاست که برخی از عرفای ما که در عظمت خلقت غرق شده اند می گویند خداوند برای مردن ما برنامه ای ندارد ، می گوید اینها را همه ببرید به بهشت ؛ منظورشان این است که ما در برابر عظمت خدا کمتر از صفر هستیم .

عظمت خداوند برای ما نشان دهنده ی این است که جای امیدواری بسیار زیاد هست .

 

 

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۳۱