منبــــــــــــر

حجت الاسلام سیـــد محمــــد انجـــوی نـژاد

منبــــــــــــر

حجت الاسلام سیـــد محمــــد انجـــوی نـژاد

پنجشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۲، ۱۱:۱۱ ب.ظ

عقل در زندگی ( عقل و عشق [2] )

. عقل حیوانی
به گفته ی مولوی مکار و شهوت‌ران و خودخواه است و تمام هم و غمش این است که ما در دنیا زندگی حیوانی و پر از شهواتی داشته باشیم و راه هایی را نشان می دهد.

وقتی به امیرالمؤمنین (ع) گفتند معاویه عاقل و عمروعاص سیاستمدار و عاقل است، آقا فرمودند این را عقل نخوانید، شیطنت بخوانید.
این شیطنت، همانی است که مولوی نامش را عقل شهوانی می گذارد.

2. عقل ایمانی
اما عقل اصلی که قرآن کریم دلالت می کند «کل ما حکم به الشرع حکم به العقل»، می فرماید: ایمان بر عقل قرار می گیرد و انسان ها در وجودشان عقلی دارند که دنبال ایمان می گردند. یعنی در مغز ما قسمتی تعبیه شده که ما دنبال ایمان و خدا می گردیم. قرآن کریم به آن «فطرت خداجوی» می گوید.
مولوی نام این را عقل ایمانی می گذارد.
پس اگر در مکتب عشق یا عرفان گاهی عقل زیر سؤال می رود، همان عقل مکار ِ حیله‌گر ِ دلیل‌تراش ِ توجیه‌گر است.

از دیدگاه عقل، دو بحث برای عشق داریم :
1. عشق مجازی [محبت زیادی]
یک محبت هست که این محبت دلتنگی، ایثار و از خودگذشتگی ندارد؛ محبت عام.
یک محبت هست که دلتنگی، افسردگی، ایثار و از خودگذشتگی دارد. خودخواهی ندارد. بعضی وقت ها حتی حاضر است جان بدهد. این محبت را عشق می گوییم؛ عشق مجازی.

2. عشق حقیقی
عده ای از اهالی عشق اعتقاد دارند اگر کسی عشق مجازی را تجربه نکرده باشد، نمی تواند به عشق حقیقی برسد.
این گروه دو دلیل برای اعتقاد خود قائلند :

- یک اینکه، عشق مجازی یک مجالی است برای امتحان دادن، که اصلا این شخص می تواند به عشق حقیقی فکر کند یا نه.
یعنی اعتقاد دارند کسی که نمی تواند بخاطر معشوقه ی مجازی، از خودش بگذرد و ایثار کند، هیچ گاه نمی تواند با خدا ارتباط برقرار کند و در مسیر خدا گذشت و ایثار داشته باشد.

- و دلیل دومی که می گویند «المجاز قنطرة الی الحقیقة = مجاز پلی است به سمت حقیقت» است این است که اعتقاد دارند تا عشق مجازی چشیده نشود، لذت عشق را نمی توان شناخت. و از ابزارهای عشق به خدا، عشق به معشوق و مخلوق است.
و برایش آیه و روایت هم می آورند.

این دلیل دوم را قبلا در بحث مکتب عشق رد کردیم و گفتیم عده ای هستند که به دلایلی، هیچ وقت عشق مجازی را تجربه نمی کنند، یعنی راه عشق حقیقی و عشق به خدا مسدود می شود ؟!
این دلیل اصلاً با عقل و حکمت خدا جور در نمی آید.

اما دلیل اول، یعنی امتحان پس دادن، دلیلی است که ممکن است وجود داشته باشد. اما انحراف ایجاد شده در مکتب عرفان و عشق، این «ممکن است باشد» را به «باید باشد» تبدیل کرده است!
در حلقه های صوفیان معتقد، مثل ابوسعید ابوالخیر، رابعه، ابراهیم ادهم و .. دخترکان و پسرکانی را می بینیم که به آن ها عشق می ورزیدند. برای شروع ذکر، اول محو در یک معشوق یا معشوقه می شدند!
الان هم رگه های انحرافی اش را در صوفیه می بینیم.

در بحث عشق، ما از خود بی‌خود شدن را داریم. بی‌خودی به معنای ایثار، گذشتن، عقل حسابگرش را فراموش کند و برود در مقابل دوشکا بجنگد.
اما در این مکاتب انحرافی، بی‌خود شدن هایشان هم مجازی است. وقتی از ابوسعید ابوالخیر دلیل توصیه و تأکید زیادش بر سماع [رقصیدن] را پرسیدند، گفت این رقصیدن مقدمه ی بی‌خود شدن است!
یا تعریف های مولوی در مثنوی از رقصیدنش در بازار و .. .

حالا ما به بحث رقص از نظر فقهی نگاه نمی کنیم. می گوییم وقتی کسی حرکات بدنش زیاد است، بر اثر تکان های مغز یک حالت بی‌خودی به انسان دست می دهد.
و جالب تر این است که در کتاب های عرفانی 300 سال پیش، آثاری از چرس و علف و تریاک را در بی‌خود شدن می بینیم!

پس در واقع این «المجاز قنطرة الی الحقیقة» یک دام شده است برای اینکه احساس کنیم عاشقیم!
ما می گوییم عشق مجازی می تواند پلی باشد برای رسیده به عشق حقیقی. اما آن ها می گویند باید باشد.
و این «باید» گاهی وقت ها ایجاد نمی شود، مصنوعی ایجادش می کنند! این مصنوعی از خود بی‌خود شدن از نظر ما عشق نیست.


+ آیا کسی که در ارتباطش با خداوند تبارک و تعالی، عقل شهوانی اش دخیل است، آدم بد و پستی است؟
مثلاً شخصی با عقل شهوانی اش به خدا رسیده است. می گوید ارتباطم با خداوند برای دنیایم، آرامش و برای برزخم، نجات و برای قیامتم، بهشت می آورد.
نماز اول وقت می خواند که روزی اش زیاد شود. چشم از محرمات می پوشاند که خداوند با حلالش او را غنی کند. خیرات می دهد که خدا در دنیا و آخرت، 70 برابر جبران کند.

آیا می شود با عقل شهوانی با خدا ارتباط برقرار کرد؟ پاسخ این است : بله.
قرآن کریم حتی برای این گروه آیه دارد، می فرماید : «بشتابید به سوی معامله.» [عقل شهوانی، عقل معامله گر است.]
بسیاری از مردم اینگونه با خدا ارتباط برقرا می کنند.
خیلی خیلی کمتر از یک درصد از مردم مثل امیرالمؤمنین (ع) هستند که بگویند «وجدتُک اهلا للعبادة» من چون تو را شایسته ی عبادت دانستم، عبادتت می کنم.
درصدی از ارتباط ما با خداوند تبارک، بر مبنای عقل شهوانی است. حساب می کنیم. معامله می کنیم.

کسانی که که از مسیر عقل ایمانی به سمت خدا می روند، عاشقان حقیقی خداوند تبارک و تعالی هستند.

1. در مسیر عقل ایمانی، انسان نسبت به بهشت و جهنم کاملا فارغ می شود.
اصحاب اباعبدالله (ع) می دانستند که بعد از شهادت، جایشان در بهشت است. ولی می گفتند کاش می شد بعد از شهادت، دوباره زنده شویم و دوباره شهید شویم و باز دوباره به دنیا بیاییم و باز شهید شویم و ..! این علامت عشق حقیقی است.
در احوالات مرحوم میرزای قمی هست که می فرمودند : خود ِ نماز خیر است.
 
نگاه ما به اغلب عبادات این است که چه می شود؟ اما نگاه عاشق به عبادت این است که عبادت خودش چیزی است.
در اصطلاح طلبگی از نگاه عقل شهوانی، عبادت طریقیت دارد؛ از نگاه عقل ایمانی، عبادت موضوعیت دارد.

سعدی علیه الرحمه در دیباچه ی گلستان : «هر نفسی که فرو می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرح ذات. پس در هر نفسی دو نعمت موجود است و بر هر نعمت شکری واجب.» این نوع نگاه به عبادت، عاشقانه است؛ فارغ از سود و زیان.

ولی برا همه ی افراد توصیه نشده است برای عاشق شدن؛ خیر، ما می توانیم عشق را در ایمان و عبادات خودمان وارد کنیم. وقتی وارد می شود، خود عشق قدرت تکثیر ویروسی دارد، خود عشق مولد خودش است.

2. در عشق از مسیر عقل ایمانی، هیچ غصه ای برای عاشق وجود ندارد.
اگر بر دیده ی مجنون نشینی / به غیر از خوبی لیلی نبینی
دیده ی مجنون، دیده ی عاشق است. وقتی دیده ی عاشق، دیده ی ما می شود، دیگر بابت هیچ چیزی در دنیا غصه وجود ندارد.
اگر در دنیاست، بابت در دنیا بودنش شادمان است. «عاشقان را دوعید است؛ عید اول دم، و عید دوم بازدم.» اگر قرار است بمیرد، بابت این شادمان است.

پس مؤمنی که غصه می خورد، با عقل شهوانی ایمان می ورزد. و با عقل شهوانی به سمت ایمان رفتن غصه می آورد. چون دنیا یک قواعدی دارد، به هرکسی چیزی می دهند. بنا نیست خداوند به مؤمنان هرچه می خواهند بدهد و از کافران دریغ کند!

3. تلاقی و به هم رسیدن عقل و عشق، در حقیقت و مجاز فرق می کند.
در مجاز وقتی عقل و عشق به هم می رسند، بحثشان می شود.
شخص می گوید من این اندازه عاشقی کردم برای این معشوق، چه چیزی نصیبم می شود !؟ و بر نمی تابد، قیام و انقلاب می کند، و معشوق را مورد حمله قرار می دهد.

در زمان جنگ، مجاز نبود، حقیقت بود :
گفتم کجا؟ گفتا به خون - گفتم که کی؟ گفتا کنون
گفتم چرا؟ گفت از جنون - گفتم مرو، خندید و رفت ..

در عشق حقیقی، [گفتم مرو، خندید و رفت] عشق به عقل شهوانی که می گوید نرو، می خندد و می رود، عقل ایمانی هم به آن می رسد و می گوید تو بهترین انتخاب را کردی. آنان که ماندند ضرر کردند.
شادمانی دنیا و آخرت، فلاح، رستگاری و .. . بیشترین سود را این ها در عاشقی بردند!

علمای فلسفه به عقل ایمانی، می گویند عقل برتر. یعنی عقلی که تشخیص می دهد باید عاشق باشی.

تفسیر موضوعی حضرت آیت الله جوادی آملی - جلد 11 - صفحه 71 :
«در سیر و سلوک روحانی، عقل و عشق همواره همراه اند. زیرا عشق به معنای فناء فی الله است و عقل به معنای ذوب شدن در توحید.»
یعنی در مسیر رسیدن به خدا، عشق می گوید برای خدا نابود شو. عقل می گوید وقتی مالک خداست، تو اصلا چیزی نیستی! عقل و عشق در اینجا به هم می رسند.
در دعای ابوحمزه امام سجاد می فرمایند : «ما أنا یا ربّ و ما خطری» این جمله عاقلانه است.
فنایی که عشق دارد می گوید، عقل هم می گوید.

فیض کاشانی :
کوهی از عقل و بیابان ِ جنونم داده اند
حیرتی دارم از این؛ کاین هردو چونم داده اند

کوهی از عقل برای استواری، و بیابانی از جنون برای سعه صدر. می گوید در حیرتم من ِ عاقل، چرا اینقدر عاشقم !؟
امثال این شعرا هم آخر عقل و عشق را به هم می رسانند.

+ در جلسه قبل عرض کردیم که برای رسیدن به خدا، بهره ی عقلی ما بسیار مهم است.
قرآن کریم می فرماید : «قل کلٌ یعمل علی شاکلته.» همه شما بر شاکله ی خودتان عمل می کنید. شاکله بر می گردد به دو بهره ی اول هوشی؛ یعنی PQ و IQ. این دو قابل تغییر نیستند و ثابت است.
اما EQ و SQ، یعنی هوش هیجانی و هوش مذهبی، قابلیت پرورش یافتن دارند.
برای تقویت هوش هیجانی، توصیه شده است روی رقت قلبتان کار کنید.
توصیه ای که علما و مراجع و اولیاء و اهل بیت (س) بر این دارند که رقت در دین شما بسیار اثر دارد، به هوش هیجانی - EQ - بر می گردد.
بسیاری از مردم سعی می کنند صحنه هایی که برایشان رقت انگیز و ناگوار است را نبینند! در صورتی که بدون رقت نمی شود. اگر رقت نسبت به فرزند نداشته باشید، نمی توانید از ارتباط با خدا حرف بزنید.

نسبت به خلق محبت داشته باشید.
باید در ارتباط با خدا عاطفه داشته باشیم. وقتی عاطفه نباشد، ارتباط خوب برقرار نمی شود.
اصراری که بر سجده کردن و به خاک افتادن و گریه کردن وجود دارد، به این معنا نیست که این آب شوری که از چشم جاری شده هنر خاصی دارد، این آب تنها هنرش این است که قلب شما را برای پذیرش عشق الهی باز و آماده می کند.

- به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست  
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست -


+ آیت الله مصباح یزدی - اصول فلسفه - جلد 1 :
«قلب و شهود با کمک عقل، پرورش یافته و هدایت می شود و اعتقادات پیشینی خود را از عقل می گیرند و با استمداد از او، شهود حقیقی و مکاشفه ی واقعی را از اوهام و القائات شیطانی، تمیز می دهند.»

وقتی به مقام عشق می رسیم، یکی از مشکلات عشق، رؤیا، وهم و اوهام است.
در عشق مجازی وهم زیاد است.

بسیاری، از جمله عده ای از عرفای صوفیه می گویند «دلیل تمرّد شیطان، عاشقی ِ شیطان بود.» اما ما این را نقد کردیم؛ در نقد این جمله گفتم: شیطان دوست داشت محبوبترین مخلوق خدا باشد، آدم  ِ خلیفة الله جای او را گرفت. شیطان تمرد کرد، وگرنه جایش تنگ نشد.
شیطان بر مبنای حسادت، کاری کرد که فکر می کرد عشق‌بازی است! پس اگر آن جوانی که به صورت معشوقه اش اسید می پاشد، عاشق است، شیطان هم عاشق است! 

حضرت آقای مصباح می فرمایند از لوازم عشق این است که آنقدر در عاشقی عقل داشته باشی که بتوانی القائات و توهمات شیطانی را از الهی تشخیص بدهی.
منشاء بسیاری از خودخواهی ها و درگیری های عشق مجازی این است که نتوانستید عقلتان را به کار بگیرید و شیطان را از خدا تمیز بدهید.
در روایت داریم : «حب الشیء یعمی و یصم»؛ عاشقی کور و کر می کند. اینجا چه چیزی باید به داد این عاشقی برسد؟ عقل. باید عقل وارد شود و مشخص کند که این قسمت الهی نیست، این قسمت شهوانی است.


+ کتاب منطق الطیر عطار نیشابوری کتاب بسیار جالبی است. خلاصه داستان این است که همه ی پرندگان دور هم جمع می شوند و می خواهند برای خودشان سلطان انتخاب کنند. هدهد که پرنده ی عاقل است می گوید سلطان شدن، انتخاباتی نیست، یک شأنیتی لازم دارد و من این سلطان را می شناسم؛ کوهی هست به نام کوه قاف و در آن پرنده ای سکنی دارد بنام سیمرغ؛ که پادشاه و سلطان تمام پرندگان است. - در حقیقت سیمرغ کنایه از خداست -

پرندگان تهییج می شوند و قصد می کنند نزد سیمرغ بروند. هدهد می گوید این کار آسانی نیست و هفت منزل دارد؛ شاید چندین سال طول بکشد تا این منزل ها را بگذرانیم، بیعت کنیم و به نزد سایرین بازگردیم.
در اینجا تعدادی از پرندگان شروع به صحبت می کنند مبنی بر اینکه لزومی ندارد نزد سیمرغ برویم و خودمان سلطان را انتخاب کنیم.
عطار، بسیار زیبا تمام صحبت های این پرندگان - که هرکدام نماینده ی گروه های مختلف جامعه هستند - را از زبان هدهد پاسخ می دهد. پرندگان قانع می شوند که به کوه قاف و به جستجوی سیمرغ بروند.

صدها هزار از پرندگان حرکت می کنند تا از این هفت عقبه بگذرند - به تعبیر مولوی : هفت شهر عشق -  در هر منزل تعداد بسیار زیادی از این پرندگان ریزش دارند تا نهایتا سی پرنده، سی مرغ، به کوه قاف می رسند. که در آخر می فهمند برای عاشقی و رسیدن به خداوند تبارک و تعالی، شخص باید روی خودش کار کند و سیمرغ، همین سی مرغ اند که هفت منزل را گذراندند و به خدا رسیدند.

هفت منزل این ها هستند :
منزل اول - طلب
باید بخواهی. بسیاری از ما خیلی عابدیم! ولی مزه ی عشق را در عباداتمان وارد نکرده ایم. ممکن است من نتوانم نمازم را بدون طمع بهشت و ترس از جهنم بخوانم، ولی می توانم یک کار عاشقانه داخل عباداتم وارد کنم. مصداق بارزش توسل به اهل بیت و زیارت است. در مشهد و کربلا حاجاتی هم مد نظرت هست، ولی حتما یک درصدش عاشقانه است. حاجاتت را در همان زیارت اول گفتی، چرا بر نمی گردی !؟ رنگ عشق در زیارت زیاد است.

یا عبادت های خیراتی. عبادتی که بعد از تحریک عاطفی ایجاد می شود، عاشقانه است؛ چون محرک شما قلب است، نه عقل شهوانی.
طلب یعنی مزه ی عشق را بریز در عبادت هایت.
وقتی عبادت را نمی شماری می شود عشق. عبادتی که بشماری می شود عقل شهوانی، و هیچ اشکالی هم ندارد و سودش را هم می بینی.

منزل دوم - عشق
بعد از طلب، مزه ی عشق در مذاق عبادی تو خوش می نمایاند و از عبادتت لذت می بری.
 لذا آن لذتی که از یک سلام دادن ِ چند ثانیه ای به اباعبدالله (ع)  در بین الحرمین می بری، ممکن است از یک دور ختم قرآن ِ با زحمت و سختی و با آن همه ثواب در ماه مبارک رمضان، نبری.
 چون عبادت عاشقانه جذاب است.
در منزل دوم مزه ی عشق را می چشی و آرام آرام این عشق، ویروس‌وار در عبادات تو تکثیر می شود.
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۰۱/۲۹