منبــــــــــــر

حجت الاسلام سیـــد محمــــد انجـــوی نـژاد

منبــــــــــــر

حجت الاسلام سیـــد محمــــد انجـــوی نـژاد

سه شنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۲، ۱۲:۴۱ ق.ظ

هزینه ارتباطات [3]

هزینه هایی باید بپردازیم :
1
. درک فرهنگ و عرف مقابل.
متوجه باشیم که فرهنگ ها یکسان نیستند. در پوشش، خوردن، آداب.
یک رفتار ممکن است در یک خانواده توهین آمیز تلقی شود، و در خانواده ی دیگر بسیار معمولی و جا افتاده باشد.
یک گل برای یک کشور توهین آمیز است و برای کشور دیگر، گل محبوب!
فرهنگ و آداب درخانواده ها و جاهای مختلف فرق می کند.

2. درک زمان برای رسیدن به تعادل و تفاهم
بدانیم که فرهنگ قابل تغییر است؛ ذات نیست، فرهنگ است. اگر مدتی در شهر و محله ی دیگری زندگی کنی، فرهنگت تحت تاثیر قرار می گیرد. و حتی مردم می توانند فرهنگ خودشان را عوض کنند.
تلاش زیاد بلوک غرب برای تاثیرگذاری در فرهنگ بلوک شرق، از آگاهی از همین موضوع نشأت می گیرد.
فرهنگ قابل تغییر است، ولی زمان می برد.

شوک وارد کردن به فرهنگ یعنی شکستن فرهنگ و ایجاد مقاومت. برای مثال، الان بدحجابی یک فرهنگ وارداتی از غرب است. هرگونه شوک وارد کردن به بدحجابی، باعث شکستن آن می شود و شکستن یعنی تکثیر بدحجابی.

باید بگذارید خود افراد در طول زمان فرهنگ را انتخاب کنند. نمی شود روی فرهنگ فشار آورد. فقط باید کار فرهنگی کرد.
باید فرهنگ غلط را با فرهنگ صحیح جایگزین کرد؛ با فشار معرفتی و تبلیغاتی.

3. اگر فرهنگ تغیر کند بعد از مدتی عادات عوض می شود . چیز هایی که قبلاً جالب توجه و مورد پسند نبوده ، مورد پسند واقع میشوند.

4. تغییر فرهنگ باید در زمان مناسب اتفاق بیفتد و پذیرفتن هزینه و تبعات تغییر .
هر تغییری مقاومت دارد بنابراین زمان مناسب بسیار اهمیت دارد.
در زمانی باشد که برای تغییر کردن ، غیر از مقاومت های تغییر، سایر مقاومت ها برای شخص وجود نداشته باشد.
برای مثال اگر فرهنگ بد حجابی را بخواهیم تغییر دهیم ، این خودش یک مقاومت دارد، در زمان تغییر مقاومت های خانواده  و اطرافیان نباید باشد چون اثر بخش نیست.

ممکن است کسی بداخلاقی جزء فرهنگش شده باشد [نه جزء ذاتش]، اگر در شرایط نامناسب و زمانی که مثلا عصبانی است بخواهی تذکر بدهی برای تغییر، بی فایده است. حداقل باید مقاومت اعصاب ناراحت را نداشته باشد.
زمان مناسب در تغییر فرهنگ خیلی مهم است.

فرهنگ یعنی نور؛
 وقتی می خواهی کسی را با نور آشنا کنی، باید در محیط نورانی این کار را انجام بدهی، نه در تاریکی و محیط ظلمانی.
چون خود ظلمت یک سری مقاومت ها در مقابل تغییر دارد.

5. درک تاثیر پذیری و دادن امتیاز به طرف مقابل
به این معنا که دستش را بگیری و چند قدم همراهی اش کنی، سپس مسیرش راعوض کنی و ببری به سمت دلخواه.
در روایت داریم کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم ؛ معلوم نیست زبان خیلی اثرگذار باشد. مردم را دعوت کنید [فرهنگشان را تغییر دهید] با غیر از زبان. با مردم همراهی کنید.
در تغییر فرهنگ اینگونه باید کار کرد؛ پوئن دادن و پوئن گرفتن.
بعضی وقت ها پوئن می دهی و می بینی طرف مقابل فرهنگ لازم را ندارد. در ارتباط فرهنگی مراقب باشید طرف فرهنگش را داشته باشد، متوجه باشد دغدغه ی فرهنگی داری که خودت را تا حد او پایین می آوری.


::. ارتباطات سیاسی

ورود به بعضی فصول یعنی اختلاف.
هردو فکری که به هم نزدیک می شوند، اختلاف ایجاد می شود؛ حتی در خانواده.
وقتی مسائل از اجمال [کلیات] به سمت تفصیل [جزئیات] می آید، می شود اختلاف.
کسانی که می خواهند محبوبیت و نورانیت خودشان را داشته باشند، بیشتر اجمالی اند. طوری صحبت می کنند که همگان را خوش آید! وظایف ملی و دینی و انقلابی اهمیت زیادی برایشان ندارد.
خودشان و حفظ محبوبیتشان به هر قیمتی برایشان اهمیت دارد.

دو مدل هست :
- به گونه ای می گوید که طرف مقابل خوشش بیاید.
صبح یک جور برای یک طایفه صحبت می کند، ظهر به گونه ی دیگر برای عده ای دیگر، و شب هم جور دیگری!
این می شود نفاق.

- عده ی دیگر ورود به تفصیل پیدا نمی کنند. آدم های خوبی هستند، محبوب زندگی می کنند و محبوب هم از دنیا می روند. چون ورود به تفصیل پیدا نکرده اند، لذا در دنیا هم تاثیر ندارند.
چون تاثیرات در تفصیلات مشخص می شود.

ورود پیدا کردن در مصادیق، اوج اختلافات است. اینجا دیگر کسانی که راضی به خانه می روند، کمترند.
نگران محبوبیت خودتان یا افراد نباشید؛ نگران قیامت باشید.

اگر وظیفه داریم در اجمال بمانیم، باید بمانیم. اگر وظیفه داریم به تفصیل برسیم، باید برویم به سمت تفصیل.
امیرالمؤمنین (ع) در نهج البلاغه یک جاهایی اصلا در تفصیل وارد نمی شود، یک جاهایی در اجمال می ماند.
نکته اش اینجاست که الزاما من و شما نباید برویم سراغ جزئیات؛ تکلیفاً باید برویم.
باید دید تکلیف چگونه امر می کند.

ممکن است ورود به جزئیات باعث اختلاف و دلخوری شود. بشود! ما باید تکلیف گرا باشیم و هزینه این را به جان بخریم.
عده ای می گویند فقط دین مردم را درست کنید، خود مردم خواهند دانست با این اخلاق چگونه در سیاست راه خودشان را پیدا کنند. غافل از اینکه اینگونه نیست و بسیاری از کسانی که فقط اجمالی صحبت می کنند، مستمعینشان اصلا قدرت تشخیص ندارند!

نمی شود اجمالی صحبت کنی، مصداق هم نیاوری، و بگویی حالا بروید راه را پیدا کنید.
صحبت هایی که به مذاق همه خوش بیاید.

ولی در یک سری مطالب دینی، مصادیق مشخص است و توضیحش توهین به شعور مخاطب است. اگر مصداق را بگویی، کار را خراب کرده ای.
ولی در جاهایی که مصادیق مشخص نیست، باید وارد جزئیات شوی و اینجا اختلافات رونمایی می شود.

وقتی اجمالی صحبت می کنی، همه راضی می شوند ولی وقتی ابهامی صحبت می کنی، مردم نمیتوانند مصادیق را تشخیص دهند و هرکسی به خودش می گیرد، اینجا باز هم همه راضی اند! ولی با هم اختلاف دارند.
این اوج خیانت و نفاق است.
اگر تکلیف است، باید پای هزینه هایش ایستاد.

2. تعیین خط مرزی با دشمن در سیاست.
هیچ جای ورودت در سیاست دشمن نتواند گل بگیرد. برخی به بهانه سوء استفاده دشمن سکوت می کنند! سکوت خیانت است. خلاف در داخل مسلمین خطرش از خلاف در بیرون از مسلمین بیشتر است.

باید داد زد ولی بلافاصله باید خط مرزی را با دشمن مشخص کرد؛ باید بگویی که جزء سیاهی لشکر دشمن نمی شوی و از تریبون دشمن استفاده نمی کنی، هرچند معترض باشی.
حتی حرف حق را نباید از تریبون دشمن زد. نص قرآن کریم است. همانگونه که حضرت امام (ره) هیچ گاه از تریبون دشمن استفاده نکرد. 
خط قرمز داخلی در ورود به سیاست باید مشخص باشد.

3. هزینه اختلافات به تنازع نکشد.

4. رهبری زمان لحاظ بشود.
زمان امام است، رهبری ِ امام؛ زمان مقام معظم رهبری است، رهبری ِ ایشان.
کسانی که در زمان حکومت علی (ع)، پیامبر پیامبر می کردند، مشکل داشتند. پیامبر فوت کرده و اکنون علی رهبر جامعه اسلامی است.
افتخار شیعه، پویایی ولایت است.

حالا که امام (ره) فوت کرده، سکّاندار ولایت رهبر فعلی است. شاید کاری که امام (ره) در آن زمان با شرایط آن زمان جامعه کرده، الان به صلاح جامعه امروزی نباشد.
اصول داریم و رفتار؛ رفتار رهبری ِ زمان فرق می کند، اصول یکی‌ست. خصوصیات اوائل انقلاب نوع رفتار دیگری را می طلبید. الان شرایط جامعه با آنارشیسم زمان اول انقلاب فرق می کند.

نوع نگاه مقام معظم رهبری در بسیاری از مسائل اینگونه است :
+ تنازع نشود
+ جذب حداکثری

به این معنا که اگر کسی برای زمامداری قسمتی از مملکت مناسب نیست، در دام دشمن هم نیفتد. به گونه ای نباشد که با دست خودمان شخص را هُل بدهیم در جبهه دشمن! کج دار و مریز در کنارمان باشد.
آیا این برخلاف مصالح انقلاب است؟ خیر. این به ما درس می دهد.

ورود به سیاست، ورود فکری است، نه ورود جسمی و فیزیکی.
 توقع رهبری این بود که فضای انتخابات فضای بانشاطی باشد یا فضای با نزاعی باشد !؟ صحنه ی انتخابات را صحنه ی جنگ دانستند یا صحنه ی همدلی !؟
قرار است در پایان انتخابات افراد بیشتری به نظام وصل باشند.
هزینه ای که باید بدهیم، نگاهمان به رفتار رهبری زمان باشد. وظیفه ی امت اسلامی، جذب حداکثری با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری است.

5. احترام به مخالف
هیچ کس شمر نیست، هیچ کس هم امام حسین نیست. حق تقسیم شده است؛ هرکسی درصدی از حقیقت را داراست.
مخالف  کسی است که زیر خط قرمزهای قانون اساسی و خط قرمزهای دین است.
دقت کنید در عالم سیاست، به کرامت انسانی ارج و بهای لازم داده شود. مردم احساس نکنند ابزاری برای سیاستمداران هستند.

6. عبادت بیشتر پس از ورود به عالم سیاست
چون دیگر تشخیص خیلی مشکل است و بدون عبادت نمی شود. یک عده فقط سیاسی اند! حزب اللهی ای که عبادت ندارد و فقط سیاسی است، یک افراطی سیاسی است که بعدا منحرف می شود.

قرآن، نهج البلاغه، گریه و سینه زنی، نماز جماعت و مسجد، بعد از وارد شدن در عالم سیاست بیشتر لازم است. باید نور لازم را از این منابع کسب کرد.

**
به هم احترام بگذارید؛ هیچ چیزی نباید وحدت بین شماها را کمرنگ کند. اگر رأی آوردن یا نیاوردن کسی را باعث سربلندی یا زمین خوردن اسلام معرفی کردند، بدانید می خواهند شما را به جان هم بیندازند.

توقع مقام معظم رهبری مشارکت و همدلی است و تلاش برای فهمیدن حقیقت. با روی کار آمدن کسی اسلام به خطر نمی افتد و با نیامدن کسی اسلام نجات پیدا نمی کند!
وقتی کسی بالا آمد، دیگر رئیس جمهور مملکت توست. نماینده ی توست. ضربه زدن به این ها یعنی ضربه زدن به ارکان نظام.